سلام
ان شاء الله می خواییم از تابستون خط مقدم رو دوباره فعال کنیم.
برای این کار به چند تا نویسنده ی تازه نفس که البته واجد شرایط هم باشن نیاز داریم.
اگه هستی یا علی (ع) ...
khattemoghadam@yahoo.com
نوشته شده توسط : اسما
11- حسین (ع) مشعل دار عقلانیت الهی و عبودیت است اما حوسین بسیاری از کارهای خود را به نام عشق حوسین توجیه می کند و همه مبانی عقلی و شرعی را کنار می نهد و تکلیف را از دوش حوسینیان بر می دارد.
12- در ظهر عاشورای حسینی فقط صدای الله اکبر ... حی علی الصلوه شنیده می شود اما در عاشورای حوسینی نعره های حوسین حوسین به جنگ اذان می ایند .
13- عاصیان به مجالس حسین (ع) برای توبه و شفاعت می روند اما در مجالس حوسینی گنه کاران برای مجلس داری قدم می گذارند.
14- اگر از فقهای دین از مجالس حسینی بپرسین بدون هیچ شرطی می گویند : احسن الاعمال ... اما اگر از مجالس حوسینی بپرسیم می گویند : اگر وهن دین نباشد !
15- حرارتی که از حسین (ع) در قلب هاست "لن تبرد ابدا " اما حرارت حوسینی پس از یک شور حوسینی فروکش کرده و مبدل به شب خاطره و تعریف جک و قهقهه می شود .
16- همت مجالس حسینی کسب معرفت و شعور است ولی تلاش حوسینیان تنظیم بهتر صفها و همسانی ضربات و بالا و پایین پریدن ها و شدت بیشتر شور .
17- برای سوزاندن حسینیان موسیقی و اهنگ لازم نیست اما حوسینیها تا سبک نوحه معلوم نشود که پاپ است یا چیز دیگر حال خوشی پیدا نمی کنند .
18- حسین (ع) حسینیت خود را حفظ نمود حتی زیر گام اسب ها و خنجر کین دشمنان ، اما حوسین زیر ذره بین معرفت و امام شناسی خود را می بازد .
19- حسین (ع) برای شنیده شدن حرف هایش به چیزی نیاز ندارد اما حوسین برای جلب توجه بیشتر به بوق و کرنا و طبل و علم و کتل دست می یازد .
20- انکه در عاشورای محرم سال 61 هجری در کربلا بود حسین علیه السلام بود نه حوسین .
نوشته شده توسط : اسما
فرقهای زیادی بین واژه حسین (ع) و حوسین است اینها را می نویسم باشد تا ما حوسین را به جای حسین علیه اسلام مظلوم و معصوم ننگریم چرا که ان وقت :این ره که تو می روی به ترکستان است ...
1- اول اینکه حسین ع یکی بیشتر نیست اما حوسین متعدد است یعنی هر مداحی برای خودش یک جور حوسین دارد تا انجا که می گویند حوسین این مداح از حوسین ان مداح بهتر است !
2- حسین (ع) نماز را ولو در بحبوحه جنگ در اول وقت به پا می دارد ولی حوسین نماز صبح را فدای شب بیداری حوسینی خود می کند .
3- حسین (ع) انسان سازی می کند و ادم می خواهد ولو یارانش خود را مصداق " و کلبهم باسط ذراعیه با لوصید " می دانند اما حوسین با یارانش ذکر " من کلب حوسینم " را القا می کند و دیگر هیچ !
4- درد حسین (ع) حفظ دین و شرافت انسانی است اما تمام مصائب حوسین خلاصه می شود در عطش و سیراب کردن بندگانش .
5- حسین (ع) را باید از مطهری ها و شیخ جعفر شوشتری ها شناخت ولی حوسین را می شود لا به لای اواز و اشعار نا عالمان و نا عارفان جست .
6-حسین (ع) همیشگی است و برای هر لحظه زندگی الگویی کامل است اما حوسین فقط ده روز از سال خودنمایی می کند و بقیه سال بهانه ای است برای دور هم ایی دوستان قدیمی .
7- یاران حسین (ع) او را بنده خدا می دانند ولی حوسینیان نعره حوسین اللهی سر می دهند .
8- حسین (ع) تاثیر " یا حسین " را منوط به پاکی قلب و خلوص و اطاعت از خدا می داند اما حوسین می گوید : هر چه می خواهد دل تنگت بکن ولی " یا حوسین " فراموش نشود .
9- دوستان حسین (ع) ناخوداگاه خون گریه می کنند اما دوستان حوسین خوداگاه خودزنی و مجلس گرمی می کنند و اعلی درجات قرب را کثرت کبودیهای سر و سینه می دانند و بس .
10- حسین (ع) سحرگاهان با ناله های اسمانی خود بر روی سجاده عشق حلقه اتصال شب روز می شود ولی حوسین سحرها ...
(سحر امدم به کویت به شکار رفته بودی / تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی - ذکر اخر مجلس بعضی از مجالس حوسینی)
ادامه دارد ...
پی نوشت : این مطلب را مدتی قبل در جایی خواندم حیفم امد اینجا ننویسمش .
نوشته شده توسط : اسما
از هفته ی گذشته بارش برف در استان گیلان شروع شد این برف با برف سال 83 یک تفاوت عمده داشت و ان این بود که این بار برف در تمام شهرهای استان بارید برفی که مردم از ان خاطره خوشی نداشتند .
از همان روزهای ابتدای بارش برف استاندار گیلان در اکثر شهرهای استان حضور پیدا کرد و به صورت مستقیم با مردم صحبت کرده و از مشکلات انان با خبر شد و تا حدود زیادی باعث دلگرمی مردم شد همچنین امسال بعد از تغییر استاندار ،شاهد برنامه ریزی دقیقی از طرف استانداری بودیم که با سال 83 اصلا قابل مقایسه نیست .
یکی از مشکلات مردم استان این روزها پارو کردن سقف هایشان از برف است چرا که در گیلان سقف ها به شکل شیروانی هستند و همین باعث دشواری بیشتر کار شده است به همین دلیل دو نفر جان خود را از دست دادند و چندین نفر هم دچار مصدومیت شدید شدند در این بین افراد سودجو با گرفتن مبالغ 200 تا 300 هزار تومان از خانواده ها حاضر به پاک کردن برف سقف ها میشوند .
مشکل اصلی که بیشتر مردم در حال حاضر دارند بسته بودن بعضی جاده های اصلی و کوچه هاست تا جایی که مردم برای رفتن به سر کار یا منزل خود ساعت ها پیاده روی می کنند .همچنین افت فشار گاز و در مواردی قطع گاز لزوم صرفه جویی از گاز را دو چندان کرده است.
در این شرایط که فقط در انزلی بیش از یک متر برف باریده و نه تنها در گیلان که در تمام کشور هوا به شدت سرد شده است و مسئولین تمام تلاش خود را به کار بستند برای حل مشکلات ، مطمئنا کمبودهایی هست اما بهترین راه حل صرفه جویی و همدلی و دعاست .
نوشته شده توسط : اسما
نوشته شده توسط : اسما
هوالشهید
سال 1259 شمسی "یونس" در محله ی استاد سرای رشت متولد شد. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و از این جهت ، یونس نیز به "میرزا کوچک" شهرت یافت.
طرفدار عدل و حامی مظلوم. مودب و متواضع و خوش برخورد ، ساکت و متفکر که ارام و آهسته و سنجیده سخن می گفت. در چهره اش جذبه ای بود که با هر کس رو به رو می شد به ندرت اتفاق می افتاد که آن شخص مجذوب متانت و محسور بیاناتش نگردد.
نهضت جنگل متولد شد. برای مبارزه با بی عدالتی، ظلم و ستم، سلطه ی بیگانه ، قتل و غارت ، تجاوز به حقوق مردم، به یغما رفتن سرمایه ی ایران و مکر و حیله ی بعضی از حاکمان ایران و دشمنان خارجی. جنگلی ها در شماره ی سیزده نشریه ای که منتشر می کردند درباره ی قیام خود و انگیزه ی آن چنین نوشتند:« قیام جنگلی ها برای تقویت دولت و حفظ مملکت است. جنگلی وقتی اسلحه را از خود دور می کندکه مطمئن شود افراد ایرانی از تطاول متصدیان خارجی و همکاران داخلی حایز اهمیت گردیده است. آمال قلبی جنگلی ها و مرام واقعی آنها افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت راحتی ملت و محو ظلم و استبداد قطع ریشه های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است.
میرزا ایستاد ... طعم تلخ تنهایی را بارها چشید ...تلخ بود وقتی یارانش ترکش می کردند... در تنگناها و سختی ها اما سست نشد... مستکبران و متجاوزان را به تنگ اورده بود ...او حتی اعلام جمهوری کرد... نسیم خوش ازادی و استقلال نه تنها در گیلان که در تمام کشور پیچیده بود ... اما...
یازدهم آذرماه 1300 ، میرزا بود و گائوک (هوشنگ) ... تمام مخالفان متحد علیه میرزا... در میان انها همرزمان نامرد و دورو نیز حضور گرمی داشتند!! بازهم میرزا ایستادگی کرد... اما سرما و ضعف امانشان نداد. در گردنه ی گیلوان گرفتار برف و کولاک و سرما شدند... میرزا را وقتی که یخ زده بود و هوشنگ را بر پشت داشت یافتند.
نگذاشتند دفنشان کنند... گماشتگان رضا خان سرش را از پیکر یخ زده اش جدا کردند... سر میرزا را خالو قربان، دوستش و همرزمش برای پادشاه برد تا جایزه بگیرد!...
سرش را از حسن آباد تهران و بدنش را از خلخال یکی از دوستانش ، شیخ احمد ، به گیلان بازگرداند و در بقعه ی سلیمانداراب رشت دفن نمود.
او می گفت: «من انقلاب را یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت ایران از مشکلات موجود میدانم»
ادامه دهنده ی راه میرزاها باشیم و انقلاب به ثمر نشسته ی ایران اسلامی را محافظت کنیم با قطره قطره ی خون و ذره ذره ی وجودمان.
نوشته شده توسط : اسما
فرمان حمله
در غوغای دود و اتش و گلوله ، فرمانده گردان دست راستش را با اسلحه بلند کرد تا فرمان حمله را صادر کند .
ترکشی دستش را از ارنج قطع کرد قبل از اینکه تمام گردان بفهمند با دست چپ دست قطع شده را بالای سر برده و فرمان حمله را صادر کرد .
زوار
به سختی روی ارنج هایش نیم خیز شد ، پتو را کنار زد ، مکثی کرد و خندید .
مجروح کناری با صدای گرفته ای پرسید :
برادر برای چی خندیدی ؟!
پاهام رفتم کربلا منو نبردن .
دست منم با پاهای تو رفته .
نوجوانی که چند تخت ان طرف تر خوابیده بود ،با صدای بلندی گفت :
نگران نباشید تو راه گم نمیشن ، چشمهای منم همراه اوناست .
تمام مجروحان اتاق خندیدند .
نوشته شده توسط : اسما
لیست کل یادداشت های این وبلاگ