دست و پای شیطان
نمازهایش را خیلی باحال می خواند دعا خواندن و مناجاتش هم مثال زدنی بود بخصوص در ماه رمضان بچه ها گاهی دستش می انداختند و رفتارهای او را ریاکارانه می خواندند ! او البته از این کنایه ها ناراحت نمی شد اما واقعیتش اهل تظاهر هم نبود نمی دانم چرا انقدر به دیگران رو می داد
یکی از شب های ماه رمضان یک نفر به او گفت خیلی هنر می کنی که در این ماه که خدا دست و پای شیطان را بسته روزه می گیری و نماز و دعای با حال می خوانی ؟
ناقلا ، این بار برای اینکه روی طرف را کم کند گفت بزرگان سفارش کرده اند که مبادا با عملتان غل و زنجیر شیطان را باز کنید ، من بدبخت نمی دانم این ننگ را به کجا ببرم که با رفتارم ، دست و پا و زبان شیطانی مثل تو را باز کرده ام !
این دعا را مستجاب نکن !
حدود 50 تا 60 نفر دور سفره افطار نشسته بودند تا خواستیم شروع کنیم یک نفر پیشنهاد کرد که هر یک از مهمانان یک دعا بکند و بقیه امین بگویند چند نفر اول دعایشان طولانی بود و صدای امین ها هم بلند بتدریج دعاها کوتاهتر شد و امین ها ضعیف .
همین طور که دعا خوانده می شد ارام به مصطفی که کنار دستم بود گفتم دارم از گرسنگی می میرم با دستش علامت داد که صبر کن درستش می کنم .
نوبت که به مصطفی رسید با صدای بلند گفت :
خدایا هر کس بعد از من دست به دعا برداشت ان را مستجاب نفرما !
همین جمله کافی بود که بچه های کلافه دور سفره با صدای بلند برایش صلوات بفرستند و بیفتند به جان محتویات سفره .
نوشته شده توسط : اسما
لیست کل یادداشت های این وبلاگ