خبر آمد خبري در راه استسرخوش آن دل که از آن آگاه استشايد اين جمعه بيايد...شايدپرده از چهره گشايد...شايددست افشان...پاي کوبان مي رومبر در سلطان خوبان مي روممي روم بار دگر مستم کندبي سر و بي پا و بي دستم کندمي روم کز خويشتن بيرون شومدر پي ليلا رخي مجنون شومهر که نشناسد امام خويش رابر که بسپارد زمان خويش رابا همه لحن خوش آواييمدر به در کوچه ي تنهاييماي دو سه تا کوچه ز ما دورترنغمه ي تو از همه پر شور ترکاش که اين فاصله را کم کنيمحنت اين قافله را کم کنيکاش که همسايه ي ما مي شديمايه ي آسايه ي ما مي شديهر که به ديدار تو نايل شوديک شبه حلال مسائل شوددوش مرا حال خوشي دست دادسينه ي ما را عطشي دست دادنام تو بردم لبم آتش گرفتشعله به دامان سياوش گرفتنام تو آرامه ي جان من استنامه ي تو خط اوان من استاي نگهت خاست گه آفتابدر من ظلمت زده يک شب بتابپرده برانداز ز چشم ترمتا بتوانم به رخت بنگرماي نفست يارومدد کار ماکي و کجا وعده ي ديدار ما
عيد ميلاد مولا مبارك/ياعلي