• وبلاگ : خط مقدم
  • يادداشت : اين دعا را مستجاب نكن !
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    چقدر زيبا !

    الان كه اينجام مجموع بازديد هاتون خيلي جالب شده:5555

    سلام

    من اپ كردم

    بيا كه حراجش كردم

    با سلام

    جلسه نقد هفته آينده ، يک شنبه اول مهر ماه : بدليل مصادف شدن با هفته دفاع مقدس نقد داستان به مادر چي بگم! از سري مجموعه داستان هاي قرارمون ساعت عشق ? به قلم استاد ابـوالفضل درخشنده ، نويسنده وبلاگ تخريبچــي دوران با حضور شخصيت هاي اصلي داستان مي باشد.

    مكان و زمان برگزاري جلسات :خيابان يوسف آباد - فرهنگ سراي دانشجو - سراي كتاب - ساعت 5 عصر روزهاي يكشنبه هر هفته

    http://abolfazl2321.persianblog.ir

    اللهم عجل لوليک الفرج
    سلام
    طاعت و عبادتتون مورد قبول حق باشه انشا الله

    خيلي زيبا بود و جالب و كمي هم قابل تفكر

    ما را در هنگامه دعاهايتان فراموش نکنيد
    يا حق التماس دعا

    سلام
    عجب زرنگي بوده اين مصطفي ... مطلب زيبايي بود . نماز و روزه هاتون هم قبول باشه . ما رو هم از دعاي خير فراموش نكنيد . راستي به وب منم سري بزنيد خوشحال ميشم . يا علي

    ما البته جزو گروه ضربت بوديم!!!

    يه گروه كارشناسي هم داشتيم از نوع متخصص فنش!

    فقط ماه رمضونها تشكيل كارگروه مي داديم و يا علي از تو مدد...

    بعد چند تا دسته مي شديم...بهش ميگفتيم عمليات والفجر...

    سر پلمون تو اين هيئت و اون هيئت،تمام ادرسهاي افطار بده ها رو جمع اوري مي كرد و بعد تنظيم برنامه براي حركت...

    هنوز اذون نداده،بصورت كاملا ضايع؛از چمن جلوي در گرفته تا دندون مصنوعي مادربزرگ صابخونه رو دولوپي ميخورديم و قبل اذون كار تمام شده بود ...البته طبق معمول با چك و لگد از خونه ي طرف پرت ميشديم بيرون...براي همينم هميشه باهامون پلاستيك دسته دار مي برديم و بار ميكرديم و ميداديم دست يكي از بچه ها كه يكي دوتا كوچه بالاتر ايستاده بود و بيرون مسئول ستاد جمع اوري اغذيه بود...چند تا از بچه ها هم كه پلاستيك نداشتن وقتي ميومدن بيرون،دو دستي شلوارشون رو ميگرفتن كه از سنگيني بار پاره نشه!!!مسئول عمليات غالبا خودم بودم چون بنيانگذارش هم خودم بودم...ديگه بعد چند سال آدرسها رو كاملا مخفيانه پخش ميكردن تا مبادا ما بو ببريم.

    يادش بخير...

    + محمد 

    سلام . اميدوارم در زندگي خود مثل اين وبلاگ موفق باشيد . امروز كه صداتونو از راديو شنيدم به وبلاگتون اومدم . بازديد كردم .

    واقعا حق مصاحبه كردنو داريد .

    براي شما آرزوي موفقيت بيشتري رو دارم

    محمد

    مي بينم كه بعضي هابا راديو مصاحبه مي كنند
    پاسخ

    نه توجه بفرماييد که مدير ما با راديو مصاحبه نکرد که.... راديو با ايشون مصاحبه کرد!

    سلام!

    چه بامزه!

    اي ول به مصطفي!

    نماز روزه هات قبول. سر افطاري هاي خوشمزه ياد منم بيفت!!

    يا علي

    پاسخ

    سلام... اوهوم... مصطفي خيلي باحاله (!!) ديديمش بهش ميگيم اي ول دادين. باشه..موقع رشته خشکار به خصوص!!!

    سلام

    امشب افطاري دعوت دارم

    ميخوام اين برنامه رو هم اونجا اجرا كنم

    تا يذره بخنديم

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام عليکم... اجرا کنين!!! هاهاها حال وده

    سلام بر ياران خط مقدم

    توفيقات‏تان افزون باد.

    دعا بفرماييد.

    پاسخ

    سلام بر يار گرامي خط مقدمي ها.... همچنين

    نوشته قشنگي بود ممنون از قلمه زيباتون

    بي معرفت شديد ديگه به ما افتخار نميديد دوست گرامي

    التماس دعا

    خدايــا از من بگيــر هر آنــچه را كه تــو را از من مـي گيـرد...(عمومي)سلام به شما.اميدوارم حالتون خوب باشه و شاد باشيد.شما و همه ي دوستانتون دعوتين به متن سه سالگي وبلاگ آدمكها...شاد باشيد و پاينده.ياحق
    پاسخ

    سلام عليکم.... ممنون

    سلام.حلول ماه مبارك رمضان بر شما مبارك.

    هرروز درباره علوم قرآن در خدمت شما هستم.

    تشريف بياوريد ممنون

    راستي وبلاگ من را هم لينگ كنيد

    پاسخ

    سلام... باشه!

    سلام .زيبا بود .مخصوصا اولي ودوميش .مگه چند تا بود؟

    مويد باشيد

    يا زهرا

    پاسخ

    سلام عليکم! ممنون... من نمدونم چند تا بود؟
       1   2      >